آنتی فتنه

تقدیم به سلاله‌ی پاک فاطمةالزهرا(س)، امام خامنه‌ای

آنتی فتنه

تقدیم به سلاله‌ی پاک فاطمةالزهرا(س)، امام خامنه‌ای

محرمی متفاوت برای من

امسال محرم برای من حال و هوای خاصی داشت. حال و هوایی که وصف کردنش برایم خیلی راحت نیست. محرمی پر شور و پر شعور در هیئتی ولایی و انقلابی. هیئتی دانشجویی و با بصیرت. هیئتی پر از خادم. خادمانی جوان، مهربان، خوشرو و خوش سخن که با التماس دعا گفتنشان به عزادارن آنها را عاشق و شیفته ی این منششان کرده بودند. هیئتی که نه فقط برای خودشان، بلکه با نگاه و اندیشه ای الهی و آسمانی برای اقصاء نقاط دیگر کشور هم کمک دریافت می کردند. هیئتی که در طول مسیر ورودی دانشگاه تا محل مسجد با غرفه هایی مرتبط با مسائل روز مواجه میشدی. اقتصاد مقاومتی در کلام و نگاه امام امت(حفظه الله)؛ روش زندگی اسلامی - ایرانی؛ کتابفروشی؛ غرفه‌ی عکس هایی زیبا از حضرت آقاو امام (ره).  دسته ای پر شور و پر شعور که با تلفیق ذکر مصیبت سیدالشهداء(علیه السلام) و جانبازی بسیجیان و عاشقان حضرت روح الله(ره) فضای میدان شهید تهرانی مقدم(کاج سابق) را دگرگون کرده بودند. ابراز علاقه‌شان به حضرت آقا هم که قابل وصف کردن نیست...


به قول حاج میثم آقای مطیعی :


ما بسیجی های روح الله / با شهیدان عهد خون بستیم / روز اول یا علی گفتیم / تا به آخر با علی هستیم.... انشاالله....


--------------------------------------------------------------------------------------

پ ن : اینجا و اینجا رو هم ببینید




اللهم اهل الکبریاء و العظمه ...

به قول دوست عزیزی ؛ یکی از برکات عید سعید فطر در تهران دیدن " ماه " است .



فقط همین را می دانم


مدتی است فکر می کنم که چه بنویسم ؟ از چه بگویم و برای چه ؟ با خودم می گویم خب ایام ارتحال امام(ره) است ، باید از او بنویسم . می روم سراغ کیبورد و آماده  نوشتن می شوم ؛ تو دلم میگم خدایا تو کمکم کن که آنچه را که می خواهی بنویسم ...  تا اینکه دوست عزیزی برایم پیامی می فرستد : " شهید سید مرتضی آوینی : شهادت در رکاب امام خمینی زیباست اما دفاع از ولی فقیه حاضر از آن زیباتر است؛ خون دادن برای امام خمینی زیباست، اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای از آن هم زیباتر است." ناگهان دلم می لرزد ؛ قلبم می تپد ؛ دستانم رعشه می گیرد ؛ چشمانم می گرید ؛ خدایا یعنی چی ؟ باید چه کنم ؟ از کدام "ولی" بنویسم ؟ اصلا نوشتن از آنان کار من است؟! با این همه آلودگی و گناه که وزر و وبالم شده . نه ! نمی دانم و نمی توانم. حداقل الان نمی توانم . دارم به حرف های طلبه ای فکر می کنم که چند روز قبل از این با هم ، هم مسیر بودیم . طلبه ای که از قبل هم او را می شناختم . بی پروا و بی تقوا نظام را متهم می کرد و عالمانش را عالمان درباری می خواند ! به حدیث ائمه (علیهم السلام) استناد می کرد و جمهوری اسلامی را به سخره می گرفت ؛ و به زعم خود خیال می کرد در مسیر اهل بیت (ع) است . می گفت زن نباید به خیابان بیاید ؛ راهپیمایی  و حضور زن در مناسبات سیاسی  را بی جهت می دانست . آنقدر نمی فهمید که در قد و قواره ی این حرفها نیست . چندتا حدیث می خواند و اجتهاد می کرد...  .  کسانی را مورد انتقاد قرار می داد که سازمان های مطالعاتی آمریکا و اسراییل آنها را خطرناک می خوانند . نمی فهمید که حرفهایش از جنس حرفهای BBC و VOA است و  بوی فتنه  می دهد . و از اینهایی که حرفهایشان را نمی فهمند ، بسیار دیده ام .

و من فقط این را می دانم که بسیجی امام خامنه ای بودن ، سخت تر از بسیجی امام خمینی بودن است . فقط همین را می دانم . و تنها ، شعری را که در وبلاگ یکی از دوستان عزیزم در آن سوی مرزها خوانده ام را می نویسم :   

خمینی جان قسم بر روح پاکت     که هرگز بر نمی گردم ز راهت

خدایا از نوشته ام راضی باش

------------------------------------------------------------------------------------------

 دلا در عاشقی ثابت قدم باش                مرید خدمت پیر حرم باش

                     از این پس نیز رهپوی "ولی" باش                          مرید حضرت "سید علی" باش                       

بانویی از جنس یاس . . .

السّلام علیکِ أیّتها الصّدّیقة الشّهیدة



فاطمه ، بانوی غمگسار عالم  ، فاطمه شمعی مهربان و زخمی در سرزمین پرآشوب  مدینه

فاطمه ، بانویی که سوگنامه ی سنگینش در کشاکش غوغای روزگار ، تا ابدیت روح تاریخ پیر را خواهد آزرد

فاطمه ، بانوی بی یاوری که در سرسرای ساحل تپیده ی آسمان  ، نامش به نام نامی غم و اندوه ثبت گردیده است

فاطمه ، گلبرگ یاسی در ابتدای تولد ؛ باغبان پر مهری در اواسط زندگی و خمیده قدی در انتهای حزین ترین لحظات آفرینش ، که سوار بر پرهای فرشتگان گشت و حیات ملال آورزندگی اش را وداع گفت

فاطمه ، پاره ای از آفتاب عالم سوز هستی ، که درد فراقش ، عالمی را می سوزاند

فاطمه ، ریحانه ای که در کوچه های بی لیاقت مدینه ، دست و بازوی خونینش به طواف در و دیوار  رفت

فاطمه ، هاله ای که طعم زهر آگین سیلی را هم از مردان حرامی چشید ، تا به رسم دلداگی اش وفا کرده باشد

فاطمه،اسطوره ی صبری که درد و رنج خود را هرگز نمی دید ومظلومیت علی را جز نگاه او کسی نشانه نمی رفت

فاطمه ، مادری غریب ، که درد دوری اش آتش شعله وری بود در عمق جان علی

فاطمه ، مادر عترت و فرزند زلال کوثر، که دوران زندگی اش مهمان ناجوانمردانگی گذر تاریخ شد

حال دیگر مهدی باید سرشت بشریت را فاطمی کند و بارگاه او را تا ابدیت جاودانگی ببخشد



السَّلَامُ علی ذَاتِ الاحـزانِ الطَویــله، فی المُدَّةِ القَلیله ، المخفیة قبْـرِهَـا، الْمَمْنُوعَـةُ ارثها ، الْمَجْهُـولَةِ قَدرُِهَا، وَالْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا،المقتولة وَلَدُهَا 

اللهم العن الجبت والطاغوت

در محضر خدا

عالم محضر خداست ، در محضر خدا معصیت نکنید 

  

 

خدایا من هیچگاه عظمت تو را نفهمیدم ... خدایا بنده ام کن و مرا عبد خودت و سرباز امام زمان  و نائبش امام خامنه ای  قرار ده و از فتنه های آخرالزمان حفظم نما . به من طعم شیرین تقوا را بچشان و از گناهانم بگذر . و ای قادر بی همتا تو خوب میدانی که در ذهنم چه میگذرد. اینها را مینویسم که یادم نرود توبه هایی را که شکستم و بی حرمتی هایی را که در حق تو کردم .........  مرا ببخش  

 -------------------------------------------------------------------------------------------------- 

پ ن : "سبحان الله یا فارج الهم و یا کاشف الغم فرج همی و یسر امری و ارحم ضعفی و قلة حیلتی و ارزقنی من حیث لا احتسب یا رب العالمین "