تا چند روز دیگر قرار است از اینجا بروم.
شرایط این چنین ایجاب کرد تا من هم مهاجرت کنم...
مهاجرتی به خود..
ابتدا فکر می کردم دلم برای اینجا تنگ می شود؛ خوب که فکر کردم دیدم "نه"...
دلم تنگ نمی شود، جای جدید بهتر است. به دلایل بسیار؛
امکانات، تکنولوژی، فضا، آرامش، بدون غریبه و ...
حالا باید بروم و شرایط و لوازم مهاجرت را آماده کنم
پ ن 1 : با خودم می گفتم دم این انتخابات به این مهمی، مهاجرت من هم عجب تصمیمی بود!
فعلا یا علی...
نحــــــــن قادمـــــــون
ما تا آخر ایستاده ایم...
تا آخرین قطرهی خونمان میجنگیم...
و علی را تنها نمی گذاریم...
انشاالله ...
این روزها روزهای پردردی است برایم. از دوست و دشمن باید حرف بشنویم. از آنهایی که ادعای انقلابی بودنشان گوش فلک را کر می کند اما همین که عقیدهی ما در نظرشان پسندیده نیست و به قولی احساساتشان با بعضی روحیات ما سازگاری ندارد، می آیند ما رو تخطئه می کنند که شما نباید فلان کار رو بکنید. دنیا و احساسات شخصیشان می شود اسلام!
وقتی از امر به معروف و نهی از منکر حرف می زنیم می شویم "گروه ضربت"!
می گوییم دستور قرآن است؛ حدیث حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر این مسئله تاکید ویژه دارد؛ می گوییم این خواستهی نائب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است..
اما ظاهراً نمی دانند که ما برای وظیفهمان پول نمی گیریم. از توبیخ شدن از سوی رئیسمان بخاطر اطاعت از خدا نمی ترسیم.
آن یکی آمده جلوی من می گوید: این رفتارهای شما باعث میشود از ما حق توحش بگیرند!
سر اینکه چرا ما هولوکاست رو زیر سوال می بریم ناراحت می شود، که تمام دنیا رو با خودمان بد کردیم! و حتی آنجا که چرا در قبال سیاست های انگلیس خبیث ما محکم و قاطعانه موضع می گیریم؛ می گوید باید نرم باشیم. این کار طبق کنوانسیون ژنو نقض روابط دیپلماتیک است!
اما آنجا که از او می پرسم "چرا زمانی که آنها دو تا از دیپلمات های ما رو تو لندن کشتند، صدای " یا کنوانسیون ژنو" کسی در نیامد؟!" می گوید ما نباید با تندی برخورد کنیم!
من و دامادمان می گوییم در سیاست خارجی هر چه قدر منفعلانه عمل کنیم، آنها چندین قدم می آیند جلوتر.
برایشان مثالی می زنم...
تصور کنید کسی دستش را روی گلوی شما یا عزیزانتان قرار داده و داره شما رو خفه می کنه ... آنجا شما می آیید با آنها از راه گفتگو صحبت می کنید که مثلا "این کار شما طبق قانون مدنی صحیح نیست .." یا اینکه می گویید: "خواهش می کنم دستتان را از روی گلویم بردارید تا فقط از راه مذاکره مشکلمان را برطرف کنیم...؟" و یا هر جور خواهش و تمنای دیگر..؟
خیر؛ آنجا باید با یک مشت محکم او را از خودتان دور کنید. چون اگر بخواهید همچنان استدلال بیاورید و صرفاً راه پیشنهاد کنید تا چند دقیقه دیگر بیشتر زنده نخواهید ماند.
در سیاست خارجی باید محکم و قاطعانه حرکت کرد.
یکی دیگه در بسیج دارد همه جور استفاده ای می کند، بعد هم به من می گوید: من و تو که نباید تحت تاثیر تلویزیون جمهوری اسلامی باشیم!
حالا کاری به این ندارم که تلویزیون ما چقدر صحیح عمل می کند. قطعاً انتقاداتی وارد است. حرف من چیز دیگری است.
یکی نیست به این بندهی خدا بگوید، همین بسیجی که شما داری از همه چیزش استفاده می کنی میوه ی این انقلاب است. از رحم پاک جمهوری اسلامی بیرون آمده
پ ن: در آستانهی انتخابات، گوش دادن این مداحی از حاج صادق آهنگران خالی از لطف نیست...
رهبر من...
طلایه دار لاله هایی ...
امید قلب عاشقایی...
خمینی زمان مایی ...
امام خامنهای(روحی فداه) نعمتی است از سوی خدا
إِنَّمَا یخْشَی اللّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ... مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیست...
اللهم احفظ قائدنا العزیز الامام خامنهای